وصف دربار ایران و لشکر آماده ی انتقام - شاهنامه فردوسی 39 - شاهنامه خوانی آناهیتا الف
Anahita alef Anahita alef
16.4K subscribers
2,744 views
177

 Published On Sep 16, 2024

شاهنامه فردوسی با آناهیتا الف
اپیزود39 - قسمت سی ونهم

لینک کانال تلگرام
https://t.me/Alef_Anahita

درود بر شما
ازتون به خاطر نظرات پر مهرتون سپاسگزارم
لایک و سابسکراب فراموش نشه دوستان عزیز

بیامد به کردار باد دمان
سری پر ز پاسخ دلی پرگمان

به دیدار چون خاور آمد پدید
به هامون کشیده سراپرده دید

بیامد ز بالا به پرده سرای
به پرده درون بود خاور خدای

یکی خیمهٔ پرنیان ساخته
ستاره زده جای پرداخته

دو شاه دو کشور نشسته به راز
بگفتند کامد فرستاده باز

بیامد هم آنگاه سالار بار
فرستاده را برد زی شهریار

نشستنگهی نو بیاراستند
ز شاه نو آیین خبر خواستند

بجستند هر گونه‌ای آگهی
ز دیهیم و از تخت شاهنشهی

ز شاه آفریدون و از لشکرش
ز گردان جنگی و از کشورش

و دیگر ز کردار گردان سپهر
که دارد همی با منوچهر مهر؟

بزرگان کدامند و دستور کیست؟
چه مایستشان گنج و گنجور کیست؟

عناندار چندند و سالار کی؟
ز جنگاوران نام بُردار کی؟

فرستاده گفت آنکه روشن بهار
ندیدست ببیند در شهریار

بهاری ست خرم در اندر بهشت
همه خاک عنبر همه زر خشت

سپهر برین کاخ و میدان اوست
بهشت گُزین روی خندان اوست

به بالای ایوان او راغ نیست
به پهنای میدان او باغ نیست

چو رفتم به نزدیک ایوان فراز
سرش با ستاره همی گفت راز

به یک دست پیل و به یک دست شیر
جهان را به بخت اندر آورده زیر

ابر پشت پیلانش بر تخت زر
ز گوهر همه طوق شیران نر

تبیره زنان پیش پیلان به پای
ز هر سو خروشیدن کره نای

تو گفتی که میدان بجوشد همی
زمین به آسمان بر خروشد همی

خرامان شدم پیش آن ارجمند
یکی تخت پیروزه دیدم بلند

نشسته برو شهریاری چو ماه
ز یاقوت رخشان به سر بر کلاه

چو کافور موی و چو گلبرگ روی
دل آزرم جوی و زبان گرم گوی

جهان را ازو دل به ترس و امید
تو گفتی مگر زنده شد جمشید

منوچهر چون زاد سرو بلند
به کردار طهمورث دیوبند

نشسته بر شاه بر دست راست
تو گفتی زبان و دل پادشاست

به پیش اندرش قارن رزم زن
به دست چپش سرو شاه یمن

چو شاه یمن سرو دستورشان
چو پیروز کرشاسپ گنجورشان

شمار در گنجها ناپدید
کس اندر جهان آن بزرگی ندید

همه گرد ایوان دو رویه سپاه
به زرین عمود و به زرین کلاه

سپهدار چون قارن کاوگان
به پیش سپاه اندرون آوگان

مبارز چو شیروی درنده شیر
چو شاپور یل زنده پیل دلیر

چنو بست بر کوههٔ پیل کوس
هوا گردد از گرد چون آبنوس

گر آیند زی ما به جنگ آن گروه
شود کوه هامون و هامون چو کوه

همه دل پر از کین و پرچین بُروی
به جز جنگشان نیست چیز آرزوی

بریشان همه برشمرد آنچه دید
سخن نیز کز آفریدون شنید

دو مرد جفا پیشه را دل ز درد
بپیچید و شد رویشان لاژورد

نشستند و جستند هرگونه رای
سخن را نه سر بود پیدا نه پای

به سلم بزرگ آنگهی تور گفت
که آرام و شادی بباید نهفت

نباید که آن بچهٔ نره‌شیر
شود تیزدندان و گردد دلیر

چنان نامور بی‌هنر چون بود
کش آموزگار آفریدون بود

نبیره چو شد رای زن با نیا
ازان جایگه بردمد کیمیا

بباید بَسیچید ما را بجنگ
شتاب آوریدن به جای درنگ

ز لشکر سواران برون تاختند
ز چین و ز خاور سپه ساختند

فتاد اندران بوم و بر گفت‌گوی
جهانی بدیشان نهادند روی

سپاهی که آن را کرانه نبود
بد ان بد که اختر جوانه نبود

ز خاور دو لشکر به ایران کشید
بخفتان و خود اندرون ناپدید

ابا ژنده پیلان و با خواسته
دو خونی به کینه دل آراسته

کتابی که من ازش میخونم ، نسخه ای از کتاب شاهنامه فردوسی به تصحیح آقای جلال خالقی مطلق است
از انتشارات Bibliotheca Persica
(The State of New York University Press)
در نیویورک 1366

موسیقی آغازین :
قطعه ای در مایه ی نواست که توسط هنرمند گرامی آقای علیرضا سلگی به صورت اختصاصی برای این مجموعه ساخته و نواخته شده.

the intro music is written and played by Mr. ALIREZA SOLGI

00:00-05:19 خلاصه داستان پسران فریدون
05:19-20:30 آغاز داستان این اپیزود

show more

Share/Embed