داستان تهدید در حال ...ون دادن! - مثنوی معنوی مولانا
Anahita alef Anahita alef
16.4K subscribers
33,088 views
1K

 Published On Sep 18, 2024

ای مخنث پیش رفته از سپاه
بر دروغ ریش تو کـ*. ـیرت گواه!!

دفتر پنجم مثنوی معنوی مولانا
بخش ۱۰۵ - حکایت آن مخنث و پرسیدن لوطی ازو در حالت لـ.واطه کی این خنجر از بهر چیست گفت از برای آنک هر کی با من بد اندیشد اشکمش بشـ .کافم لوطی بر سر او آمد شد می‌کرد و می‌گفت الحمدلله کی من بد نمی‌اندیشم با تو «بیت من بیت نیست اقلیمست هزل من هزل نیست تعلیمست» ان الله لایستحیی ان یضرب مثلا ما بعوضة فما فوقها ای فما فوقها فی تغییر النفوس بالانکار ان ما ذا اراد الله بهذا مثلا و آنگه جواب می‌فرماید کی این خواستم یضل به کثیرا و یهدی به کثیرا کی هر فتنه‌ای هم‌چون میزانست بسیاران ازو سرخ‌رو شوند و بسیاران بی‌مراد شوند و لو تاملت فیه قلیلا وجدت من نتایجه الشریفة کثیرا


کنده‌ای را لوطیی در خانه برد
سرنگون افکـ.ـندش و در وی فــ*.شرد

بر میانش خنجری دید آن لعین
پس بگفتش بر میانت چیست این

گفت آنک با من ار یک بدمنش
بد بیندیشد بد رم اشکمش

گفت لوطی حمد لله را که من
بد نه اندیشیده‌ام با تو به فن

چون که مردی نیست خنجرها چه سود
چون نباشد دل ندارد سود خود

از علی میراث داری ذوالفقار
بازوی شیر خدا هستت بیار

گر فسونی یاد داری از مسیح
کو لب و دندان عیسی ای قبیح

کشتیی سازی ز توزیع و فتوح
کو یکی ملاح کشتی هم‌چو نوح

بت شکستی گیرم ابراهیم‌وار
کو بت تن را فدی کردن بنار

گر دلیلت هست اندر فعل آر
تیغ چوبین را بدان کن ذوالفقار

آن دلیلی که ترا مانع شود
از عمل آن نقمت صانع بود

خایفان راه را کردی دلیر
از همه لرزان‌تری تو زیر زیر

بر همه درس توکل می‌کنی
در هوا تو پشه را رگ می‌زنی

ای مخنث پیش رفته از سپاه
بر دروغ ریش تو کـ*.ـیرت گواه

چون ز نامردی دل آکنده بود
ریش و سبلت موجب خنده بود

توبه‌ای کن اشک باران چون مطر
ریش و سبلت را ز خنده باز خر

داروی مردی بخور اندر عمل
تا شوی خورشید گرم اندر حمل

معده را بگذار و سوی دل خرام
تا که بی‌پرده ز حق آید سلام

یک دو گامی رو تکلف ساز خوش
عشق گیرد گوش تو آنگاه کش

منبع و مرجع:
مثنوی معنوی
تالیف مولانا جلال الدین محمد ابن محمد ابن الحسین البلخی ثم الرومی
بعد از مقابله با چند نسخه از نسخ قدیمه
به سعی و اهتمام و تصحیح رینولد نیکلسون
چاپ سال هزار و نهصد و سی و سه مسیحی
دفتر پنجم مثنوی معنوی
صفحه یکصد و شصت

مثنوی معنوی
بانضمام چهار فهرست اعلام
اسامی رجال و نساء - امکنه و قبایل - کتب - آیات قرآن
و فهرست قصص و حکایات
بسعی و اهتمام و تصحیح
رینولد اَلّین نیکُلْسون
از روی
نسخهٔ طبع ۱۹۲۵-۱۹۳۳م. در لیدن از بلاد هلاند
اثر
جلال‌الدّین مولوی محمّد بن محمّد بن الحُسین البلخی ثم الرّومی
دفتر پنجم مثنوی معنوی مولانا
بخش ۱۰۵ - حکایت آن مخنث و پرسیدن لوطی ازو در حالت لـ.واطه کی این خنجر از بهر چیست گفت از برای آنک هر کی با من بد اندیشد اشکمش بشـ .کافم لوطی بر سر او آمد شد می‌کرد و می‌گفت الحمدلله کی من بد نمی‌اندیشم با تو «بیت من بیت نیست اقلیمست هزل من هزل نیست تعلیمست» ان الله لایستحیی ان یضرب مثلا ما بعوضة فما فوقها ای فما فوقها فی تغییر النفوس بالانکار ان ما ذا اراد الله بهذا مثلا و آنگه جواب می‌فرماید کی این خواستم یضل به کثیرا و یهدی به کثیرا کی هر فتنه‌ای هم‌چون میزانست بسیاران ازو سرخ‌رو شوند و بسیاران بی‌مراد شوند و لو تاملت فیه قلیلا وجدت من نتایجه الشریفة کثیرا


این ویدیو آموزشی است و با هدف مطالعه ی آثار بزرگان ادبیات فارسی ساخته شده.
همچنین با هدف برطرف نمودن برخی گمانه های نادرست که از عدم شناخت کافی نسب به مولانا به او نسبت داده شده است.
مولانا در این شعر عبرت آموز و پندآموز، کوتاهی عمر انسان و ناپایداری جهان و روزگار را به مخاطب یادآور میشود و با داستانی استعاری زشتی رفتار کسی که عمل و ادعایش با هم در تضاد است را به استهزا میگیرد
و تمام داستان برای نمایش قبح و زشتی این رفتار است و به هیچ عنوان رفتاری که در داستان به آن اشاره شده مورد تایید و پسندیده نیست. بلکه به دلیل زشتی و ناپسندی این کار مولف از آن برای تمثیل و استعاره ای قدرتمند استفاده نموده است.
امید است پس از این با برداشت نادرست نسبت به این معلم بزرگ نام و جاه او را خوار نشمارند.

show more

Share/Embed