Published On May 9, 2024
نزدیک به یکسال از نخستین باری که با «سیما مرادبیگی» همکلام شدم و روایتاش را از جنایتی که در حقاش شده بود، منتشر کردیم، میگذرد. حالا به دیدار او در آلمان رفتیم. وقتی که دیگر مادری تنها شده است و دخترش «ژوان» را با دستی که دیگر توان حرکت ندارد، بزرگ میکند.
۲۱مهر۱۴۰۱ که جنبش ژینا یک ماهه میشد، وقتی دود و آتش خیابانهای «بوکان» را فرا گرفته بود، مرد مسلح درحالیکه صورتش را با نقاب پوشانده بود، از داخل حیاط بیمارستان قدیمی شهر، سلاح خود را روی آرنج دست سیما گذاشت و بدون اخطار و با هیچ فاصلهای، ماشه را کشید. دست سیما نصف شد. به قول خودش «بیاستخوان» شد و همان شب در بیمارستان، کاسهای استخوانریزه غرق در خون از دستش به زمین ریخت.
اینبار سیما را مقابل دوربین «ایرانوایر» ملاقات کردیم. حالا دستاش را آتل میبندد و بهزودی جراحی میشود. استخوانهای ساعد و بازو را بدون آرنج به هم وصل میکنند و دستش برای همیشه ثابت میشود؛ تا سند جنایت جمهوری اسلامی، برای همیشه ثابت شود.